یکی از اعتقادات ویژهای که شیعه دوازده امامی آن را باور دارد، عقیده به رجعت است. رجعت در لغت به معنای بازگشت است. معنی اصطلاحی رجعت از دیدگاه شیعه این است که خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدی(عج« شماری از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پیش از قیامت بر می انگیزاند واین باور از ویژگیهای مذهب آل محمد(ص) می باشد که قرآن نیز بر درستی آن گواهی می دهد.(1) دانشمند بزرگ شیعه، مرحوم سید مرتضی علم الهدی عقیده بر رجعت از دیدگاه امامیه را چنین توضیح می دهد: باور شیعه امامیه این است که خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهی از شیعیان راکه پیش از ظهور آن حضرت از دنیا رفته اندبه این جهان باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نایل گردند. همچنین خداوند برخی از دشمنان آن حضرت را زنده می کند تا از آنان انتقام گیرد، بدین صورت که آشکار شدن حق و بلندی مرتبت پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند.(2) از دیدگاه دانشمندان شیعه، هیچ گونه تردیدی در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شیعی اعتقاد به رجعت را از ویژگی های پیروان اهل بیت بر شمرده اند. مرحوم علامه مجلسی در کتاب گرانسنگ بحار الانوار می فرماید: عقیده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شیعه بوده و این سخن چندان آشکار است که کسی نمی تواند به انکار آن برخیزد.(3) شیخ مفید و سید مرتضی نیز اعتقاد به رجعت را نزد شیعه اجماعی شمردهاند.(4) مرحوم شیخ حر عاملی می فرماید: فراوانی شمار نویسندگانی از شیعه که روایات مربوط به رجعت را در کتاب های خویش گرد آورده اند- که تعداد آن از هفتاد کتاب بیشتر است - دلیل بر قطعی بودن اعتقاد به رجعت از دیدگاه شیعه است.(5) شیخ صدوق نیز اعتقاد به رجعت را از ویژگی های پیروان تشیع دانسته است.(6) دانشمندان شیعه برای اثبات رجعت به دلایل قرآنی، روایی و اجماع تمسک جسته اند که ما تنها به نقل نمونه هایی از این استدلال ها بسنده می کنیم: گواه روشن تحقق رجعت، پیش از هر چیز قرآن کریم است که در آیه 84 سوره نمل می فرماید:(و یوم نحشر من کل امه افواجاً ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون)؛ روزی که از هر ملتی، گروهی از آنان را که آیات ما را تکذیب می کردند، زنده می گردانیم. در این آیه شریفه که برای اثبات رجعت مورد استناد ائمه(ع) (7) و دانشمندان شیعه قرار گرفته است، سخن از روزی است که تنها گروهی (و نه همه مردم) برانگیخته می شوند، در حالی که در قیامت بنا به تصریح قرآن کریم همه انسان ها برانگیخته می گردند، آنجا که می فرماید:(و یوم ینفخ فی الصور ففرغ من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله و کل اتوه آخرین)؛ روزی که در صور دمیده شود، همه کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، مگر آن کس که خدا را خواهد، به شدت می ترساند و همگان با ذلت نزد او حاضر می گردند.(8) از مقایسه این دو آیه شریفه چنین به دست می آید که آیه نخست مربوط به روزی غیر از قیامت است و آن همان روزی است که در روایات اهل بیت به نام «رجعت» معروف گردیده است. اما دلیل اصلی اثبات رجعت روایات بی شماری است که بر وقوع آن صحه می گذارد. مرحوم علامه مجلسی نام بیش از پنجاه تن از عالمان و محدثان شیعه را ذکر می کند که روایات رجعت را در کتاب های خویش آورده اند که اسامی برخی از آنها بدین قرار است: سلیم بن قیس هلالی، حسن بن صفار، علی بن ابراهیم قمی، ثقه الاسلام کلینی، عیاشی، کشی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، ابوالفتح کراجکی، نجاشی، شیخ طوسی، ابن طاووس و ... . مرحوم علامه مجلسی در باره روایات رجعت می فرماید: کسی که به حقاینت ائمه اطهار(ع) ایمان دارد چگونه می تواند درباره مسأله متواتری که از آنان نقل شده و نزدیک به دویست روایت صریح در این زمینه رسیده و بیش از چهل تن از ثقات و عالمان شیعه آنها را در کتاب های خود آورده اند، تردید کند؟ به راستی اگر مسألهای مثل رجعت را نتوان از امور متواتر دانست، پس در کدامین موضوع می توان ادعای تواتر نمود؟(9) شیخ حر عاملی نیز روایات رجعت را فزون از شمار دانسته و در باره آن قائل به تواتر معنوی شده است.(10) ما در این مقام تنها به نقل دو روایت از روایات بی شمار رجعت می پرازیم: 1. از امام صادق(ع) درباره آیه: (ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین) پرسش شد، حضرت در پاسخ فرمود: ذلک فی الرجعه؛ این آیه در مورد رجعت است.(11) 2. همچنین آن حضرت فرمود: لیس منا من لم یؤمن بکرمنا، هر کس به رجعت ما ایمان نداشته باشد، از ما نیست.(12)
رجعت مردگان
- امام صادق علیه السلام : به خدا سوگند که روزها و شبها به سر نیاید تا آن که خداوند مردگان را زنده کند و زندگان را بمیراند و حقّ را به اهلش باز گرداند و دین برگزیده خود را بر پاى دارد (و بر جهان حاکم گرداند) .
آنان که رجعت مى کنند
- امام صادق علیه السلام : نخستین کسى که به دنیا بر مى گردد حسین بن على علیه السلام است . او چندان فرمانروایى مى کند که بر اثر پیرى ، ابروانش بر روى چشمانش فرو مى افتد .
همگانى نبودن رجعت
- امام صادق علیه السلام: رجعت همگانى نیست ، بلکه خاص است و فقط کسانى به دنیا باز مى گردند که مؤمن خالص یا مشرک محض باشند .(ترجمه میزان الحکمه ،ماده رجعت)
افزون بر قرآن و روایات، شمار فراوانی ازعالمان شیعه، عقیده به رجعت را در نزد امامیه اجماعی دانسته اند.(13) حال با توجه به ادله قطعی ای که رجعت را به مثابه یک عقیده درست ثابت می کند، بایستی دید هدف از رجعت چیست؟ آیا رجعت از جمله معجزات پیامبر اکرم(ص) است؟ آیا رجعت از نشانه های ظهور مهدی(عج) و یا معجزات آن حضرت است؟ و یا اصلاً رجعت مسألهای دیگر و یا هدفی دیگر در نظام آفرینش طرح ریزی شده است؟ گر چه ممکن است به جهت محدودیت علم و ادراک ما نتوان به طور قاطع غرض و هدف اصلی از رجعت را ذکر کرد، اما با توجه به مجموع احادیثی که در مورد رجعت به ما رسیده است شاید بتوان اهداف ذیل را از جمله مواردی دانست که لزوم تحقق رجعت را توجیه می کند: 1. رجعت با هدف نشان دادن عزت اسلام و ذلت کفر و شرک از سوی خداوند صورت می گیرد، بدین معنا که بازگشت به دنیا در زمانی به وقوع می پیوندد که دین خدا بر سراسر جهان حاکم شده، زمین و آنچه در آن است، یکسره در اختیار مؤمنان و خدا جویان قرار گرفته و کافران و ستم پیشگان خوار و ذلیل خواهند گشت. بدیهی است که چنین حادثه ای هر انسان دینداری را شادمان و خرسند و تبهکاران و کافران را به رنج و اندوه فرو خواهد برد. از این رو خداوند مهربان و حکیم، گروهی از مؤمنان راستین و شماری از کافران سرسخت را در آن روز به جهان باز می گرداند، تا آنان از دیدن شکوه و عظمت اسلام و حاکمیت مؤمنان به وجد آیند و کافران نیز بر اثر مشاهده شوکت و قدرت پیروان دین خدا خشمگین و اندوهناک گردند و همگان در یابند که وعده الهی تخلف ناپذیر است. 2. گذشته از این که ممکن است افراد با ایمان در این بازگشت به مقاماتی دست یابند که تنها در هنگام سیطره کامل اسلام می توانند به آن مقامات برسند، می توان گفت: از آن جا که طبق روایات، کافرانی که رجعت می کنند از جمله افرادی هستند که بسیار در کفر خود سرسخت و لجوج بوده اند، رجعت آنان ممکن است با این هدف انجام گیرد که دست کم مقداری هر چند اندک، از جزای اعمال ننگین خود را در دنیا بچشند و تا حدودی پاسخگوی پاره ای از ظلم و ستم های بی حد خود باشند، هر چند مجازات اصلی در سرای آخرت به آنان خواهد رسید. با توجه به مطالب پیش گفته بایستی این نکته را هم یادآور شد که نه در روایات مربوط به رجعت و نه در گفتار بزرگان شیعه هیچ گونه ملازمه ای میان رجعت و معجزه بودن آن برای پیامبر اکرم(ص) نیامده است، مرحوم امین الاسلام طبرسی، ضمن اشاره به این سخن ملازمه میان رجعت و صحت نبوت پیامبر(ص) آن را باطل دانسته و فرموده است: نزد ما(شیعیان) بلکه اکثر امت اسلامی، ظهور معجزه به دست ائمه و اولیا نیز رواست.(14) بنابراین به هنگام تحقق رجعت، می توان آن را از جمله معجزات حضرت ولی عصر(عج) به شمار آورد.
پینوشت: 1. المسائل السرویه، شیخ مفید، ص 32، المطبعه مهر، ناشر: المؤتمر العالمی. 2. رسائل الشریف المرتضی، ج 1، ص 125،تحقیق سید مهدی رجایی، ناشر: دار القرآن، 1405 هـ . ق، مطبعه السید الشهداء. 3. بحار الانوار، ج 53، ص 144 - 122، الطبعه الاولی، 1405 هـ . ق، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات بیروت. 4. همان، ص 136-139. 5. به نقل از همان، ص 121. 6. الایقاظ من الهجعه، باب دوم. 7. بحار، ج 53، ص 53. 8. سوره نحل، آیه 87. 9. بحار، ج53، ص 144 - 122. 10. الایقاظ من الهجعه، باب دوم، دلیل سوم. 11. بحار، ج 53، ص 56. 12. همان، ج 53، ص 92. 13. همان، ج 53، ص 139 - 136. 14. مجمع البیان، ج 1، ص 223.
¤ سید مرتضی | سه شنبه 91/9/7 :: ساعت 10:23 صبح
! «شیخ مفید» فقیهی که فتوایش را امام زمان(عج) اصلاح کرد
شیخ مفید که نام کاملش «محمد بن محمد بن نعمان» است در سال 336 هجرى در حوالى بغداد دیده به جهان گشود.
شیخ مفید بیشتر شب را بیدار بود و به مطالعه و عبادت سپری میکرد
ابو یعلى جعفرى که داماد مفید بوده است، مىگوید:
«شیخ مفید شبها مختصرى مىخوابید و بقیه شب را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید مىگذرانید»
نظر بزرگان درباره شیخ مفید
شیخ مفید از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنى داراى جایگاه رفیعی است که به کلماتى از بزرگان اشاره مىکنیم:
نجاشى، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید درباره او مىگوید:
«محمد بن محمد بن نعمان ... شیخ و استاد ما است- که رضوان خدا بر او باد- فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که وصف شود. او تالیفات متعددى دارد.»
شیخ طوسى، شاگرد ارزنده مکتب او، درباره استاد خود شیخ مفید در«فهرست» مىنویسد:
«محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان امامیه است. در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهى شد. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهنى دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات، حاضر جواب بود. او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.»
ابن حجر عسقلانى از علمای اهل سنت درباره شیخ مفید مىگوید: «او بسیار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومت بر علم و دانش داشت. جماعت بسیارى از محضر او بهره بردند. او بر تمام شیعیان حق دارد. پدرش در«واسط» زندگى مىکرد و به آموزگارى مىپرداخت و در «عکبرى» کشته شد. گفته مىشود که عضد الدوله به ملاقات او مىشتافت و هنگام مریضى به عیادت او مىرفت.»
عماد حنبلى، یکى دیگر از دانشمندان اهل سنت درباره او مىگوید:
«او بزرگى از بزرگان امامیه و رئیس بخش فقه و کلام و مباحثه بود. او با پیروان هر عقیده به مباحثه و مناظره مىپرداخت. موقعیت شایان توجهى در تشکیلات دولت آل بویه داشت. او صدقه فراوان مىداد. بسیار اهل خشوع و تهجد و اهل نماز و روزه و خوشلباس بود.
او مورد زیارت و ملاقات عضد الدوله قرار مىگرفت. نزدیک 76 سال عمر کرد و بیش از 200 جلد تالیف دارد. تشییع جنازه او شهرت دارد. در تشییع او بیش از 80 هزار نفر از شیعیان شرکت جستند و درگذشت او در ماه رمضان بود. رحمت خدا بر او باد...».
جهان اسلام در عصر شیخ مفید
از رحلت رسول الله صلى الله علیه و آله حدود 300 سال مىگذشت. در این مدت امامان و شیعیان تحت فشار بنىامیه و در خفقان خشن بنىعباس بسر مىبردند. شکنجههاى روحى و جسمى و اذیت و آزار خلفا و حکمرانان همچنان ادامه داشت تا اینکه در اواسط قرن چهارم هجرى محدودیت، شیعیان به مقدار قابل ملاحظهاى کاهش یافت.
خلفاى فاطمى - که شیعه اسماعیلى بودند - در مصر دولت نیرومندى تشکیل این دولت ابهت و جلال دربار بغداد کاسته شد و از طرفى سیف الدوله حمدانى و امراى آن خاندان در شام حکومت مىکردند که آنها نیز افتخار شیعى بودن را داشتند.
در کنار این دو غوریان، صفاریان و طاهریان و از همه مهمتر دولت آل بویه که از شیعیان مخلص و فرزانه اهل بیت علیهمالسلام بودند در قسمتهایى از ایران و عراق قدرت یافتند.
دو سال پیش از ولادت شیخ مفید، احمد معزالدوله - در سال 334 - با ورود خود به بغداد و تاسیس شاخهاى از حکومت آل بویه در این شهر صفحه نوینى در تاریخ بغداد گشود. فرصتى فراهم شد و شیعیان در پناه آل بویه از آزادى موجود بهره برده و عقاید خویش را نشر دادند.
سال 352 اولین عزادارى علنى شیعیان در عاشورا بر پا شد و در پى آن جشن عید غدیر روحى تازه در کالبد شیفتگان شیعى دمید.
عزالدوله در سال 367 هجرى به امارت رسید و در سال 367 با ریاست عضدالدوله، بغداد رونقى تازه یافت و شور و نشاط علمى قابل توجهى به دست آورد.
شیخ مفید در این عصر مىزیست و با توجه به اوضاع، از مقام و منزلتى بسیار برخوردار بود. به طورى که عضدالدوله به هنگام بیمارى شیخ به دیدار او رفت و از وى عیادت کرد. شفاعت مفید در حق دیگران پذیرفته مىشد و رهنمودهایش مورد قبول قرار مىگرفت و این در حالى بود که 36 ساله بود.
نامههای امام زمان (عج) به شیخ مفید
دفتر زندگى شیخ مفید، صفحات نورانی دارد که در آنها، نامههای مبارک امام زمان حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله فرجه به چشم مىخورد.
دانشمند بزرگوار، احمد بن علی طبرسی در اواخر کتاب «احتجاج» برخی از توقیعهای (نامه) حضرت «ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف» را که به شیخ مفید صادر کرده، آورده است.
در این نامهها حضرت حجت (عج) شیخ مفید را مشمول عنایات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده است. به عنوان نمونه امام زمان(ع) در خطابهایش به شیخ مفید چنین مىفرماید:
1. للاخ السدید و الولی الرشید الشیخ المفید؛ به برادر با ایمان و دوست رشید، شیخ مفید ....
ترجمه برخی از فرازهای این نامه چنین است:
«این نامهاى است به برادر با ایمان و دوست رشید، شیخ مفید أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان که از جمله پیمانهایى است که به ودیعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، سلام بر تو اى دوست مخلص در دین که در اعتقاد به ما با علم و یقین امتیاز دارى.
ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندى که جز او خدائى نیست برده و از ذات بىزوالش مسألت مىنمائیم که رحمت پیاپى خود را بر آقا و مولى و پیغمبر ما محمّد و اولاد طاهرین او فرو فرستد، و به تو- که پروردگار توفیقات را براى یارى حقّ مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانى که از جانب ما مىگوئى با صداقت افزون گرداند - اعلام مىدارم که: به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظّف بداریم که آنچه به تو مىنویسیم به دوستان ما که نزد تو هستند برسانى....
هر چند ما در جایى منزل کردهایم، که از محلّ سکونت ستمگران دور است و این هم به علّتى است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانى که دولت دنیا از آن فاسقان است در این دیده است، ولى در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزى از آن بر ما پوشیده نمىماند.
ما از لغزشهایى که از برخى شیعیان سر مىزند از وقتى که بسیارى از آنان میل به بعضى از کارهاى ناشایستهاى نمودهاند که نیکان گذشته از آنان احتراز مىنمودند و پیمانى که از آنان براى توجّه به خداوند و دورى از زشتىها گرفته شده و آن را پشت سر انداختهاند اطّلاع داریم، گویا آنان نمىدانند که ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبردهایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتارى به شما رو مىآورد و دشمنانتان، شما را از میان مىبردند، تقوا پیشه سازید و به ما اعتماد کنید و چاره این فتنه و امتحان را که به شما رو آورده است از ما بخواهید ....»
2. در نامهای دیگر آمده است: این نامهاى است از ما به تو؛ اى برادر و اى ولىّ، و اى مخلص در محبّت ما، و اى پاک و یاور وفادار ...
3. در تاریخ پنجشنبه بیست و سوم ذو الحجّه سال چهار صد و دوازده نامه دیگری از امام زمان به او رسید: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، سلام خدا بر تو باد! اى یارىکننده حقّ، اى خواننده به سوى او با کلمه صدق و راستى ...
فتوای نادرست شیخ مفید و اصلاح آن توسط امام زمان(عج)
شیخ مفید سوالی را به طور غیر عمد و به اشتباه جواب داد ولی حضرت ولى عصر (عج ) با پیغامى آن را اصلاح فرمود. پس از مدتى که مرحوم مفید آگاه شد و در پى آن از دادن فتوا منصرف شد، آن حضرت طى نامهاى خطاب به شیخ فرمود: «بر شماست که فتوا بدهید و بر ماست که شما را استوار کرده و نگذاریم در خطا بیفتید.»
رویای عجیب شیخ مفید درباره درس گفتن به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)
شبی شیخ مفید در خواب دید که در مسجد کرخ از مساجد بغداد نشسته است و فاطمه زهرا سلام الله علیها دست امام حسین(ع) و امام حسین(ع) را گرفته بود و به نزد شیخ مفید آمد و فرمود: «یا شیخ! علّمهما الفقه» یعنی «ای شیخ به این دو، فقه تعلیم بده».
شیخ از خواب بیدار شده و در حیرت افتاد که این چه خوابی بود و من کی هستم که به دو امام فقه تعلیم دهم؟ از سوی دیگر خواب دیدن امامان معصوم(ع) خواب شیطانی نیست.
وقتی صبح شد، شیخ به مسجدی که در خواب دیده بود رفت و در آنجا نشست؛ ناگهان دید که زنی جلیل و محترم که دست دو پسر را در دست دارد وارد مسجد شد. وی به نزد شیخ آمد و گفت: «یا شیخ علمهما الفقه». شیخ تعبیر خواب را فهمید و به تعلیم و تربیت آنان همت گماشت و بسیار به آن دو بزرگوار احترام مینمود.
آن دو پسر، «سید رضی» (کسی که بعدا نهجالبلاغه را گردآوری کرد) و «سید مرتضی» معروف به علم الهدی بودند.
پاسخ امام علی (ع) به شیخ مفید
در مسالهاى فقهى بین شیخ مفید و شاگردش سید مرتضى اختلاف نظر شد و با بحث و ارائه دلیل مشکل حل نشد.
هر دو راضى به قضاوت امام امیرالمومنین على علیهالسلام شدند. مساله را بر کاغذى نوشته و بالاى ضریح مقدس حضرت گذاشتند. صبح روز بعد که کاغذ را برداشتند دستخطى مزین به چنین نوشتهاى دیدند که: «انت شیخى و معتمدى و الحق مع ولدى علم الهدى» (اى شیخ) تو مورد اطمینان من هستى و حق با فرزندم علم الهدى است.
مناظره شیخ مفید با خلیفه دوم عمر بن خطاب
در قرآن کریم آمده است: «الاّ تَنْصُروُهُ فَقَدْ نَصَرهُ اللهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَروُا ثانِیَ اثْنَیْنِ اْذْ هُما فی الْغارِ اِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ اِنَّ اللهَ مَعَنا فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ اَیَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها ...»
اگر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را یاری نکنید، خداوند او را یاری خواهد کرد (همانگونه که در سختترین ساعات، او را تنها نگذارد) آن هنگام که (در جریان هجرت) کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو، در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: غم مخور، خدا با ما است، در این موقع خداوند آرامش خود را بر او(پیامبر) فرستاد، و با لشگرهایی که آنها را نمیدیدند او را تقویت نمود.... (توبه/ 40)
علمای اهل تسنّن، این آیه را از دلائل معروف فضائل ابوبکر میدانند، و ابوبکر را به عنوان «یار غار» خوانده، و برای تأیید خلافت او به آن تکیه مینمایند.
طبرسی در کتاب احتجاج نقل میکند که شیخ مفید (ره) گفت: شبی در خواب دیدم به راهی میروم، ناگاه چشمم به جمعیّتی افتاد که به دور مردی حلقه زده بودند، و آن مرد برای آنها موعظه میگفت، پرسیدم آن مرد کیست؟ گفتند: «عمربن خطّاب» است.
نزدش رفتم و سخنانش را قطع کرده و گفتم: ای شیخ بگو دلیل بر برتری ابوبکر، در آیه غار (ثانی اثنین اذهما فی الغار ...) چیست؟
عمر گفت: شش نکته در این آیه وجود دارد که بیانگر فضیلت ابوبکر است.
آنگاه آن شش نکته را چنین برشمرد:
1ـ خداوند در قرآن (آیه 40/ توبه) از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ یاد کرده، و ابوبکر را دومین نفر قرار داده است (ثانِیَ اثْنَیْن).
2ـ خداوند در آیه فوق، آن دو (پیامبر و ابوبکر) را در کنار هم، در یک مکان یاد کرده، و این بیانگر پیوند آن دو است (اِذْ هُما فِی الْغارِ).
3ـ خداوند در آیه مذکور، ابوبکر را به عنوان صاحب (رفیق) پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ یاد نموده تا آنها را هم رتبه کرده باشد. (اِذْ یقول لِصاحِبِهِ)
4ـ خداوند از مهربانی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ابوبکر خبر داده، آنجا که طبق آیه مذکور، پیامبر به ابوبکر میگوید وَ لا تَحْزَنْ؛ «اندوه مخور.»
5ـ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ابوبکر خبر داده که خداوند یاور هر دوی ما به طور مساوی، و مدافع ما است (اِنَّ اللهَ مَعَنا).
6ـ خداوند در این آیه از نازل شدن سکینه و آرامش به ابوبکر خبر داده است، زیرا پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ همیشه دارای آرامش بود و نیازی به فرود آمدن آرامش نداشت (فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ).
این شش نکته از آیه مذکور، بیانگر برتری ابوبکر است، که برای تو و دیگران قدرت بر ردّ آن نیست.
شیخ مفید(ره) میگوید: من به عمر گفتم: به راستی حقّ رفاقت با ابوبکر را ادا کردی، ولی من به یاری خدا به همه آن شش نکته پاسخ میدهم، مانند باد تندی که در روز طوفانی، خاکستری را میپراکند، و آن این است:
1ـ دومین نفر قرار دادن ابوبکر دلیل فضیلت او نیست. گزارشی از تعداد است. زیرا مؤمن با مؤمن، و همچنین مؤمن با کافر، در یک جا قرار میگیرند، وقتی که انسان بخواهد یکی از آنها را ذکر کند میگوید دوّمین آن دو (ثانی اثنین).
2ـ ذکر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ابوبکر در کنار هم، نیز دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد، زیرا ـ چنان که در دلیل نخست گفتیم ـ در یک جا جمع شدن، دلیل بر خوبی نیست، چه بسا مؤمن و کافر در یک جا جمع میشوند، چنانکه در مسجد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که شرافتش از غار بیشتر است، مؤمن و منافق و ... میآمدند و در آنجا کنار هم اجتماع میکردند، از این رو در قرآن میخوانیم:
«فَمالِ الَّذِینَّ کَفَروُا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ـ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ؛ این کافران را چه میشود که با سرعت نزد تو میآیند، از راست و چپ، گروه گروه.» (معارج/36 و 37)
و همچنین در کشتی نوح علیهالسلام، هم پیغمبر بود و هم شیطان و حیوانات، پس اجتماع در یک مکان، دلیل فضیلت نیست.
3ـ اما در مورد مصاحبت، این نیز دلیل فضیلت نیست، زیرا مصاحب به معنی همراه است، و چه بسا کافر با مؤمنی همراه باشد، چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ...: همراه (با ایمان) او که با او به گفتگو پرداخته بود، گفت: آیا به خدائی که تو را از خاک آفریده کافر شدی؟» (کهف ـ 37)
4ـ اما این که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «لاتَحْزَنْ»؛ (محزون مباش) این دلیل خطای ابوبکر است نه دلیل فضیلت او، زیرا حزن ابوبکر، یا اطاعت بود یا گناه؛ اگر اطاعت بود، پیامبر صلی الله علیه و آله از طاعت، نهی نمیکرد، بلکه به آن دعوت میکرد، و اگر گناه بوده نهی از آن درست باشد و آیات و دلیلی نیامده که ابوبکر امتثال کرده باشد و از اندوه خوری کناره کرده باشد.
5. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الله مَعَنا»؛ (خدا با ماست) دلیل آن نیست که منظور هر دو باشند، بلکه پیامبر به او اعلام کرده که خدا همراه من است، منظور شخص پیامبر به تنهایی است، و پیامبر از خودش تعبیر به جمع کرده است، چنانکه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع یاد کرده و میفرماید:
«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ «ما ذکر(قرآن) را فرو فرستادیم، و ما قطعاً آن را نگهبانیم.» (حجر/ 9)
و گفتهاند ابوبکر گفته: ای رسول خدا اندوه من برای برادرت علی بن ابیطالب است که چه بلایی سرش میآید (همان شب، علی در بستر پیامبر خوابیده بود که نقطه هجوم مشرکان برای قتل پیامبر بود) و پیغمبر فرمود: خدا با ما است، یعنی با من و برادرم علی بن ابیطالب
6ـ اما این که گفتی سکینه و آرامش بر ابوبکر نازل شده، این خلاف قرآن است، زیرا سکینه بر آن کس نازل شد که طبق قسمت آخر آیه، لشکر نامرئی خدا به یاری او شتافت، که پیامبر اکرم باشد.
اگر بر ابوبکر سکینه فرود آمده باید موید به لشکریان نامرئی خدا شده باشد و اگر بخواهی بگویی هر دو (سکینه و یاری لشکر نامرئی) برای ابوبکر بود، باید پیامبر صلّی الله علیه و آله را در این جا از نبوّت خارج سازی.
بنابراین اگر به این جمله (آیه غار) برای رفیقت استدلال نکنی بهتر است.
شیخ مفید گفت: عمر دیگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراکنده شدند، و من از خواب بیدار شدم.
استادان شیخ مفید
برخی از استادان شیخ مفید عبارتند از:
1- ابن قولویه قمى 2- شیخ صدوق 3- ابن ولید قمى 4- ابو غالب زرارى 5- ابن جنید اسکافى 6- ابو على صولى بصرى 7- ابو عبد الله صفوانى
شاگردان شیخ مفید
برخی از شاگردانش عبارتند از:
1- سید مرتضى علم الهدى 2- سید رضى 3- شیخ طوسى 4- نجاشى 5- ابو الفتح کراجکى 6- ابو یعلى جعفر بن سالار
تالیفات شیخ مفید
شیخ مفید، بالغ بر 200 عنوان کتاب تألیف نموده است، از جمله:
1- المقنعة 2- الفرائض الشرعیة 3- أحکام النساء 4- الکلام فی دلائل القرآن 5- وجوه إعجاز القرآن 6- النصرة فی فضل القرآن 7- أوائل المقالات 8- نقض فضیلة المعتزلة 9- الإفصاح 10- الإیضاح و ...
وفات
شیخ مفید در سال 413 هجرى، در بغداد و پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تجلیل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت.
شیخ طوسى، که خود در تشییع جنازه او حضور داشته است، مىگوید: روز وفات او از کثرت دوست و دشمن براى اداى نماز و گریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضى علم الهدى بر او نماز گزارد و در حرم مطهر امام جواد علیهالسلام، پایین پاى آن حضرت، نزدیک قبر استادش ابن قولویه، مدفون شد.
سید مرتضى که سالیانى از علم و دانش شیخ مفید خوشه چینى کرده بود زبان سوگ گشود و قصیدهاى با این مطلع سرود:
من على هذه الدیار اقاما / اوضفا ملبس علیه و داما
در این دیار چه کسى ساکن شده است، جامه جاودانگى پوشیده و همیشه باقى مانده است.
در گذشت شیخ مفید، مصیبت بزرگ برای آل پیامبر
سرسلسله داغداران و سوگواران این ماتم عظمى، قلب حضرت بقیة الله عجل الله فرجه بود. از غیب، بر قبر شیخ مفید نوشته شد:
لا صوت الناعی بفقدک انه / یوم على آل الرسول عظیم
ان کنت قد غیبت فی جدث الثرى / فالعدل و التوحید فیک مقیم
و القائم المهدیّ یفرح کلما / تلیت علیک من الدروس علوم
صداى آنکه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزى است که بر آل رسول مصیبت بزرگى است.
اگر در زیر خاک پنهان شدهاى حقیقت عدل و توحید و خداپرستى در تو اقامت گزیده است.
قائم مهدى (ع) خوشحال مىشد هرگاه تو از انواع علوم تدریس مىکردى
خبرگزاری فارس
وی در یک خانواده پرسابقه و اصیل در تشیع و از سلاله نیکان و پاکان به دنیا آمد. سراسر وجود خاندان او مالامال از عشق به اهل بیت رسالت علیهمالسلام بود.
شیخ مفید از چهرههاى بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام است. ابن ندیم در فن دوم از مقاله پنجم «الفهرست» که درباره متکلمان شیعه بحث مىکند، از او به عنوان «ابن المعلم» یاد کرده و او را ستایش مىکند.
شیخ مفید از شاگردان ابن ابى عقیل است.
¤ سید مرتضی | دوشنبه 91/8/15 :: ساعت 3:30 عصر
1. تحدی (مبارز طلبیدن)
قرآن یکی از دلایل حقانیت و معجزه بودن قرآن، مسألة تحدی و مبارز طلبیدن قرآن است. در بعضی آیات مسأله تحدّی اینگونه بیان شده: «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیراً»[1]
این آیه، مسألة تحدی را به طور عام بیان کرده است که اگر تمام انسانها و جنیان جمع شوند، و بخواهند مثل این قرآن بیاورند، نمی توانند. هر چند بعضی، بعضی دیگر را کمک کنند.
این تحدی قرآن در تمام جهات است، یعنی در هیچ جهتی نمیتوان مثل قرآن را آورد؛ چه مسائل علمی یا بلاغی. در بعضی از آیات مسألة تحدی را آسانتر می گیرد و می فرماید: «اگر میتوانید؛ ده سوره مثل قرآن بیاورید.»[2] در جایی دیگر کمتر از آن را بیان می کند، و تخفیف می دهد، و می فرماید: «اگر شما می توانید یک سوره مثل قرآن بیاورید.»[3]
تحدی قرآن اختصاص به زمان خاصی ندارد، همچنین تمام افراد را به تحدی فراخوانده، حتی دانشمندان و متفکران را، چون می فرماید: و ادعوا من استطعتم من دون الله[4] «از هر کس می خواهید استمداد بطلبید.»
با این که یگانه مهارت عرب آن دوره، زبان و بیان آنان بوده، به خوبی تشخیص دادند که این سخن نمیتواند ساختة بشر باشد، که اینگونه آنان را از همآوردی ناتوان سازد.[5] و [6]
2. هماهنگی آیات
از جمله ادلّة حقانیت قرآن هماهنگی و عدم اختلاف بین آیات است . قرآن در این باره می فرماید: افلا یتدبّرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً[7] «آیا در قرآن تدبر نمی کنید و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیار مییافتید».
قرآن در مکانهای مختلف و زمانهای گوناگون و در طی سالها نازل شده است، امّا با این حال هیچ اختلافی در آن وجود ندارد. به همین دلیل دگرگونی اطلاعات علمی یک انسان در سنین مختلف و تغییر روحیه و کیفیت تکامل فکری و عوامل مؤثر در دید جهانبینی انسان، هنگام ضعف، قدرت، جنگ و صلح، حالت ترس و امنیت و نیازمندی و غنی بدون استثناء در همة انسانها حتی نوابغ بزرگ مشهود، و در آثار فکری آنها اختلافات و تناقض محسوس است.
در جایی دیگر می فرماید: «الله نزّل احسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی»[8] «خداوند بهترین سخن را نازل فرموده، که سراسر آن شبیه به هم و هماهنگ با یکدیگر است».
آنچه که می تواند منشأ اختلافات و ناهماهنگی در سخن یک متکلم باشد، این است که یا متکلم جاهل باشد و یا دچار فراموشی شود. امّا اینها در مورد خداوند وجود ندارد، پس دیگر ممکن نیست قرآنی که از ناحیة خداوند است، کمترین اختلافی در آیاتش وجود داشته باشد.[9]
3. اخبار غیبی قرآن
در بسیاری از آیات، خداوند اخبار از غیب داده، و به انسانها اعلام کرده، اگر در حقانیت قرآن شک دارید، شما هم چنین کتابی بیاورید. بعضی آیات از حوادث آینده خبر داده است. در مورد سپاه روم می فرماید: «سپاه روم در سرزمین پایینتر شکست خوردند، ولی ایشان بعد از شکستشان به زودی در چند سال بعد غلبه خواهند کرد.»[10]
یا اینکه خبر از بازگشت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به مکه و فتح آن[11]، خبر از توطئة دشمنان بر علیه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و حفظ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از دشمنان می دهد، که معلوم میشود این اخبار در توان انسان نیست، بلکه از ناحیة خداوند است، و دلیل بر حقانیت قرآن است.[12]
4. معجزات علمی قرآن
از علوم و دانشهایی صحبت کرده که در زمان نزول قرآن نبوده است. مدتها نظریة هیئت بطلیموس بر افکار بشر حاکم بود که زمین را ساکن و مرکز فرض میکردند، تا این که دیدگاههای جدید علمی و منطبق بر واقع در مورد گردش ستارگان ابراز شده، امروز علم هیئت هیچ ستارهای را ثابت نمیداند، و به این حقیقت پی بردهاند که تمام ستارگان مانند خورشید و... در گردش هستند، و حرکت فلکی و دوری دارند؛ قرآن از این حقایق سالها پیش از دانش بشری خبر داده است، قرآن در مورد حرکت دوری آفتاب و ماه و زمین چنین اظهارنظر میکند:
«لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لاالیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون»[13] «نه خورشید به ماه میرسد، و نه شب بر روز سبقت میگیرد، همه در مدار خاص شناورند.»
5. عدم تحریف قرآن
از جمله ادله حقانیت قرآن این است که این قرآن که در دست ما است در آن هیچ گونه تحریفی صورت نگرفته، خداوند می فرماید: انا نحن نزّلنا الذکر و انا له لحافظون[14]. «به درستی که ما قرآن را فرستادیم و حافظ آن خواهیم بود.»
خداوند قرآن را با اوصافی مثل عزیز، محکم، نور، نذیر، ذکر و هادی و... توصیف می کند. اگر کتابی محرّف باشد نمی تواند دارای این اوصاف باشد. امّا چون قرآن تمام این اوصاف را دارد معلوم میشود تحریف نشده، زیرا عزیز به معنای نفوذ ناپذیر، حکیم به معنای محکم و استوار. لذا نه شبهات علمی می تواند در او خلل ایجاد کند، و نه حیلةشیطان و نه با زورشمشیر می توان با او مبارزه کرد. همچنین قرآن تذکر برای بشر[15]، نذیر برای عالمین[16] است. پس قرآن باید تا قیام قیامت باشد، و به همة افراد بشر برسد، و قرآنی حجّت است که تحریف نشده باشد.[17] انسجام آیات قرآن از جهات مختلف ادبی و علمی و فصاحت و بلاغت و غیره چنان تنظیم شده است که امکان نفوذ در قرآن مقدور نیست؛ که همان معنی عزیز است، نمیشود چیزی از آن کم کنی و چیزی بر او افزوده نمائی، و این حقیقت نیز نشان دهندة این مطلب است که قدرت علمی فوق بشری بر تنظیم آن حکمفرما بوده، و این کتاب عزیز از ناحیة خداوند عزیز بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ عزیز نازل شده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمد حسین طباطبائی ، المیزان، مترجم سید محمد باقر موسوی همدانی، نشر دفتر انتشارات اسلامی، ج12، ص.
150.
2. محمد هادی معرفت، علوم قرآنی، قم، مؤسسة فرهنگی انتشاراتی المتهیه، چاپ اول، سال 1378، ص342.
3. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 13، 1373، ج12، ص273.
پی نوشت ها
[1] - اسرا/ 88
[2] - سورة هود.
[3] - بقره /13
[4] - یونس/ 38
[5] - طباطبائی، سید محمد حسین، سیری در قرآن، مترجم سید مهدی آیت اللهی، انتشارات جهان آرا، چاپ اول، 1379، ص 138.
[6] ـ معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسة فرهنگی انتشاراتی التمهیه، چاپ اوّل، 1378، ص 352.
[7] - نساء/ 82.
[8] - زمر/ 23.
[9] - جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1378، ج1، ص33.
[10] - روم/ 4-1.
[11] - قصص/ 85 .
[12] - طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مترجم سید محمد باقر موسوی همدانی، نشر دفتر انتشارات اسلامی، ج1، ص101.
[13] . یس/ 40.
[14] - اسراء/ 105.
[15] - مدثر/ 31.
[16] - فرقان/ 1.
[17] - جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1378، ج 1، ص 333.
¤ سید مرتضی | چهارشنبه 91/8/10 :: ساعت 8:7 صبح
! 5 یادگار معنوی برای شیعبان از امام هادی (ع)
از امام علی النقی علیه السلام چند یادگاری برای ما رسیده است که متاسفانه در بین شیعیان نیز غریب می باشند. در این مجال مختصرا آنها را یادآور می شویم.
1- زیارت جامعه کبیره:
درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ در این مختصر نمیگنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیحترین و قویترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهمالسلام آن زیارت را میخوانیم.
2- زیارت غدیریه:
زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیهالسلام) قرائت کردند.
دوستداران اهل بیت از این نکته غافل نباشند که زیارت غدیریه مثل زیارت عاشورا که مخصوص روز عاشورا نیست؛ این زیارت هم مخصوص روز عید غدیر نیست و خوشبختانه محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آوردهاند و بر این نکته که هر روز میتوان این زیارت را قرائت کرد، تصریح دارد.
3- دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت:
امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر میخواهند که فرمودند: از خدا خواستهام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد:
«یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا کَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُکَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى کَذا وَ کَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیرهها و اى امید من و تکیهگاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانهاى یکتا و اى که درباره خود فرمودى: بگو خدا یکى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر کس از آفریدگانت خلق کردى و هیچ کس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان کن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»
4- نماز بالای سر در حرم حضرت رضا علیه السلام:
ایشان فرمودند: هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بگزارد و در قنوت نماز حاجتش را طلب کند خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد. بر اساس این فرمایش امام هادی(علیه السلام) سزاوار است که از این پس که به مشهد مقدس و حرم مطهر رضوی مشرف می شویم در نماز بالای سر از خدای متعال حوائجمان را طلب کنیم و به یاد این یادگار ارزشمند امام هادی(علیه السلام) هم باشیم.
5- پنجمین یادگار تعقیب نماز :
از علی بن مهزیار روایت شده که محمدبن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السام نامه ای نوشت که اگر مصلحت میدانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند.
«اَعُوذُ بِوَجْهِکَ الْکَریمِ وَ عِزَّتِکَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِکَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ کُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت که مورد دستبرد نیست و قدرتت که چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ.
التماس دعا
¤ سید مرتضی | چهارشنبه 91/8/10 :: ساعت 7:51 صبح
! لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
:: خانه :: پست الکترونیک :: شناسنامه
:: پارسی بلاگ :: پشتیبانی پارسی بلاگ
:: بازدیدهای امروز :0
:: بازدیدهای دیروز :0
:: کل بازدیدها: 9172
درباره خودم
پیوندهای روزانه
آستان قدس رضوی [4]
پخش مستقیم از حرم امام رضا [7]
[آرشیو(2)]
اشتراک در خبرنامه
دسته بندی یادداشت ها
امام هادی - پنچ یادگاری - غدیریه - نماز بالای سر امام رضا . حقانیت قرآن . رجعت در آخر الزمان، رجعت در شیعه . شیخ مفید- امام زمان .